۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

داروغه شهرم

ترا نمی‌دانم، ولی به ما گفته‌اند که مهمان حبیب خداست و احترامش واجب.
همیشه گفته‌اند شیرازی‌ها مهمان ‌نوازند و مهمان‌دوست.
لابد به برکت دولت مهر ورز شما، مهمان‌نوازی هم معنای دیگری یافته است.
خب معلوم است از کسی که کاسه‌لیس مکتب نکبتیسم باشد نباید هم بیشتر از این توقعی داشت.
رییس مکتبی که خود دروغگویی عوام فریب باشد، باید چنین نیروهایی هم داشته باشد.
دروغگویانی حقیر، حقیرانی متظاهر، متظاهرانی خودباخته، خودباختگانی...
فتنه‌گر متظاهر، باید هم به تو و امثال تو افتخار کند که همگی حقیرید و بی‌مایه.
جناب داروغه! سید جایی دارد که تو و امثال تو حتی به حوالی آنجا هم راهی ندارید.
زیبایی‌های آن چهره دوست داشتنی، آن لبخند گیرا، آن آرامش بی‌مانند از قدرت فهم و درک امثال تو خارج است.‌
آخر تو پیرو مکتب نکبتیسم و چَلومیسمی و بیشتر از این هم از تو انتظاری نیست.
رفتار متکبرانه‌ات را در سلام کردن فراموش نمی‌کنم.
سند افتخارات این چند ساله‌ات قطورتر شده، شیرینی این خوش خدمتی‌ها گوارای وجود بی‌مقدارت.
هر چند *
شب با تمام توش و توان و صلابتش
بر سرزمین تب‌زده آویخت
دیدم سیماب صبحگاهی
از قله بلندترین کوه‌ها
فرو می‌ریخت
گفتم:
امید من!
برخیز و خواب را..
برخیز و باز روشنی آفتاب را...
تقدیم به داروغه‌ی شهرم
"ای تشنه کام،**
پیوسته در تلاش چه هستی؟
-نام!"
حقارتت مستدام باد
*و** از حمید مصدق
--------------------------------------------------------------------------------
*دیروز متوجه شدم که پست‌های این وبلاگ اینجا قرار می‌گیره، به همین دلیل مجبور شدم آرشیو رو بردارم تا آدم‌های جدیدی که برای آرامش‌بخشی به حس کنجکاوی‌شون ممکنه آرشیو رو هم زیر و رو کنن به نتایج چندانی نرسند.
**همه‌ی پست‌ها هستند ولی با همان تیک جادویی که پیش‌تر هم گفته بودم، نامریی شدند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر