۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

پاییز

مثل آدم‌های گنگ و گیج
من در این فصلی که می‌گویند
پاییز است
می‌رقصم
خوب گفتی
من همان برگم که روزی
زینت این کوچه‌ها بودم
و اکنون
سیلی جاروی مردی
می‌برد من را
و گاه
آهنگ رفتن می‌دهم
وقتی که پای عابری دارد
زمان را می‌سپارد
سوی یک انجام دیگرگون
شاعر: سید محسن حسینی طه
یک غروب جمعه‌ی سرد و غمگین ولی آرام و دوست‌داشتنی، بیشتر از همه چیز به یادم می‌آورد که پاییز است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر