مرتیکهی بیشعور، آشغالِ عوضی، کثافتِ لجن حتی سزاوار این نبودی که بخوام جوابی بهت بدم.
خیلی راحت رو میکنه بهم و میگه: اگر گزارش خوبی در مورد عملکرد ما بنویسی، هدیه خوبی برات میفرستیم.
همیشه یه عده هستند که رو میدن به چنین افرادی و میشن کاسه لیسشون و بعد....
ساعت از 10 گذشته که شمارهای آشنا میافته روی گوشیم. ذوق زدگی در صدایم موج میزند وقتی که خبر بازگشت مجددش را به... میدهد. امیدوارم روزی از نزدیک ببینمش.
همکاری مریض شده و من به جای او میروم برای برنامه، فاصله محل کار من تا آنجا به ویژه با این ترافیک سنگین ستاد و زند زیاد است.
میرسم آنجا و از اطلاعات محل برگزاری جلسه رامیپرسم؛ خیلی خونسرد جواب میدهد جلسه لغو شده.
تلفن رو وصل میکنه به مسول دفتر رییس و در جواب من که چرا اطلاع ندادید میگه: روابط عمومی قرار بوده که خبر بده و چرت و پرتهایی برای توجیه میگوید.
چند نفر دیگه ازبچهها هم اونجا هستند و میگن کسی به ما اطلاع نداده!
مسوول روابط عمومی میگه از کجا هستید؟
میگم:...
میگه: خانم زنگ زدیم به رییستون.
میگم به کی؟
میگه: همون رییس جدیدتون؟!!!
برای اطمینان تماس میگیرم با کت قهوهای، نه فکسی و نه تلفنی.
با بیشرمی کامل هنوز هم مدعی است که تماس گرفته و خبر لغو برنامه را فکس کرده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر