۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

برای یک اسب چموش

این اسب چموش، متولد پنج اسفند سال یک هزار و سیصد و شصت و بدرک است.
روزهای کودکی‌اش رنگارنگ بود؛ قرمز، نارنجی، آبی و سبز حتی زیر همان صدای بمباران‌ها و انفجارها.
دوستان خوبی هم داشت؛ امین، محسن، امیر، داریوش ولی با دخترها سازگار نبود.
عروسک هم نداشت ولی تا دلتان بخواهد ماشین، هواپیما، هلیکوپتر، قطار و اتوبوس آبی رنگِ سر بازی داشت که مسافرانش همگی شاگردان مدرسه‌ی موش‌ها بودند.
عادت داشت بیسکویت را در چای بزند و اگر اجازه‌ی چای خوردن نداشت در آب بزند و با کثافت‌کاریِ هر چه تمام‌تر آن را بخورد، عادتی که هرگز ترک نشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر