۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

خوش شانسی یا طلبیده شدن؟!

در مراسم ۱۷ مرداد شرکت نکرده بودم، بعد از زبان بچه‌ها شنیدم که والی قول سفر عمره داده است.
یک بار آقای او در این بار با من صحبت کرد می‌گفت باید خبرگزاری ها، روزنامه‌های محلی و هفته نامه‌ها و روزنامه‌های محلی را از هم جدا کرد و برای هر کدام ظرفیت مشخصی اختصاص داد.
حالا امروز مراسم قرعه کشی با کلی حرف و حدیث برگزار شده است.
حرف و حدیت‌ها از آن جهت بوده که گفته بودند اسامی نیروهای فعال داده شود بعد اسامی تعدادی از کسانی که اعلام شده تنها چند ماه از فعالیتشان می‌گذشته یا اسمشان کمتر به گوش کسی خورده و...
نتایج چندان فرقی به حال من ندارد، ان تمایلی نداشت.
راستش هم اولین سفرم به مشهد و هم سفر تیرماه ۸۶‌ام خیلی غیر منتظره و یهویی پیش آمد در شرایطی که فکرش را هم نمی‌کردم.
تازه یک نوبت هم دارم که اگر عمری بود شاید سال دیگر قسمت شد و رفتیم.
خود سفر را دوست دارم آن هم به خاطر آرامش بی‌مثالش، به خطر عظمت آن خانه چهار گوش به خاطر آن پله‌هایی که می‌شود ساعت‌ها رویش نشست بدون اینکه کسی کاری به کارت داشته باشد به خاطر اینکه جنس آن فضا تک است، تک.
ولی ته دلم به برنامه این‌ها و انتخابشان تمایلی نداشت.
وقتی خبر را به پسرک می‌دهم کمی حالش گرفته می‌شود و یا آقای میم می‌گوید طرف حالا باید برود نماز خواندن یاد بگیرد و...
بیشتر شاکی‌ام به خاطر اینکه بالاخره عده‌ای هستند که سال‌ها است در این عرصه مشغول به کار هستند، ولی عده‌ای تازه کار آمده‌اند و شانسان هم زده اسمشان درآمده. خوب حق آنهایی که سال‌ها در این عرصه کار کره‌اند یا انهایی که حداقل بیش از یکسال کار کرده‌اند چه می‌شود؟!
مشخصا اشاره‌ام به افرادی است که آمده‌اند در روزنامه نون. صفحه‌هاشان که خبرهای کپی شده خبرگزاری هاست بقیه‌اش هم که آگهی و مقادیری پاچه خواری از...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر