۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

حالِ در قوطی

چه نوه که فک کنم ۱۱ سال اختلاف سنی داریم، چه عفری و بانو که اختلاف سنی امان کمترین است و چه کودک سرشار که از من بزرگ‌تر است با تجربه‌های متفاوت‌تر! فرقی نمی‌کند، هیچ کدام حال خوبی نداریم.
یعنی حالمان در قوطی است به همراه چند پخشه که مدام دارد روی درد‌ها و زخم‌ها نیش می‌زند.
ولی با این حال با همین اوضاع نه چندان خوب و حال مادام در قوطی، دور هم که هستیم حالمان بهتر است ولی همین که دوباره هر کسی به پیله خود برگشت یا مثه بختک افتاد پشت نت و از آن یکی پرسید چطوری؟ جواب‌ها مشترک است خراب، داغون و له.
یعنی شرایط طوری شده که نمی‌توانیم به خوب بودن هم تظاهر کنیم، نوشته‌های نوه هر چند کوتاه عمق اتفاق‌ها و احساسات درونیش را تا حدودی نشان می‌دهد، یا سکوت بانو، یا مسج‌های هر از گاهی عفری، یا لحن کودک سرشار هیچ کدام نشان از حال و احوال خوب ندارد.
گفتم می‌شود پاییز، پاییز هم شد و حال ما‌ همان است که قبل‌تر بود.
حالا هر از گاهی که بعداز ظهر‌ها با هم هستیم کمی از همه این حال‌های بدِ شخصی دور می‌شوم، به حال‌های بد دیگران نزدیک‌تر و این جوری می‌شود که فقط حال‌های بدمان تقسیم می‌شود شادی و خوشحالی کیمیا شده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر