۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

بد، خیلی هم بد

خیلی حالم بدِ خیلی، از اون نوع بدایی که فقط یکی دو نفر عمق‌اش رو ممکنه درک کنن.
دلم نمی‌خواد حتی پامو از اتاقم بذارم بیرون، چه برسه از خونه و...
هوای اتاق هم خیلی سرد ولی حالیم نیس بس که مخم یه جای دیگه درگیره.
خدایا! خودت بخیر بگذرون.
نمی‌دونم چرا انقدر نگرانم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر