خواب بودم، عمیق.
از آنها که آزاد و رهایی.
یهو پریدم و همه چیز آغاز شد.
دوباره درگیریهای ذهنی، ترس، استرس و نگرانی، چه خواهد شدها، نمیدانمها و...
صدای اذان صبج در سکوت و انتظار میپیچد به الله اکبر آخر نرسیده، دوباره آزاد و رها شدهام.
نیمه شب سوم تیرماه 90.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر