۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

روزهای مردادی

از کجای این روز‌ها بنویسم؟
همین که کمتر برنامه می‌روم، کمتر موجودات روی اعصاب را می‌بینم و از دروغگو‌ها فاصله دارم حالم بهتر است.
تحمل فضایی که این موجودات آزار دهنده هم در آن حضور دارند برایم خیلی سخت شده.
فک کن کاری به کارشان نداری ولی از سر تا پای تو را کار دارند.
فک کن حرفی به آن‌ها نمی‌زنی ولی زل می‌زنند به چشم هات و شروع می‌کنن به دروغ گفتن، مگر مجبورید؟
با آن قیافه مظلوم و قدیس نما، شریک دزد و رفیق قافله‌اند.
می‌گذرد این روز‌ها هم...
آرامش بودن کنار یک نفر به همه این تلخی‌های و بی‌صفتی‌های روزگار می‌ارزد.
خدایا تو باش ، دستت را از پشتمان بر ندار همین ما را بس..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر