۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

پریدن از سیم خاردارها


طی همه این سال‌ها یک چیزهایی بوده که در ذهن ما تبدیل به یک غول شده یا چیزی شبیه سیم خاردار.هرگز جرات نزدیک شدن به این سیم خاردار رو نداشتیم چه برسه به گذشتن ازش.
سر همین قضیه سال هاست که خودمون رو از کلی لذت خوب محروم کردیم بدون اینکه کوچک‌ترین تجربه‌ای ازشون داشته باشیم، فقط به خاطر تصویرهای تاریکی که طی همه این سال‌ها در ذهن ما حک کردند.
حالا اما یکی پس از دیگری این سیم خاردار‌ها فتح می‌شوند گر چه با ترس و اضطراب و گاهی با قدم لزران.
این اتفاق باید می‌افتد، شاید زود‌تر از این‌ها...
۱۴ تیرماه یادم باشد.
یک ماه و یک روز بعد از آن هم باید جایی ثبت شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر