۱۳۹۱ شهریور ۳۰, پنجشنبه

دلتنگی

دل تنگ‌اش هستم ولی گاهی این دلتنگی عمیق‌تر است، حساستر و شکننده‌تر. گاهی می‌توانم خودم را سرگرم کنم، بزنم به کوچه بن بست علی چپ این‌ها ولی گاهی نه! یکهو به خودم می‌آیم می‌بینم اشک‌ها رسواگری در آورده‌اند، البته خوبی‌اش این است که من غالبا خودم هستم و خودم افتاده‌ام گوشه اتاق روی زمین شسته‌ام و تکیه داده‌ام به تختف حالت‌های حیاتی‌ام زیاد متنوع نیست! دلتنگ ترش می‌شود گاهی وقت‌ها که... اصلن دلتنگی چیزی نیست که گاهی و لحظه‌ای باشد، دائمی است فقط عمق‌اش، حساسیت‌اش و میزان شکنندگی‌اش فرق می‌کند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر