۱۳۹۱ مهر ۱, شنبه

منتظرش بودم؟!

همیشه منتظر آمدنش بودم... اینکه وقتی آمد، کلی حس و حال خوب هم می‌آید! کلی خاطره جان می‌گیرد و کلی دیگر ‌زاده می‌شود... حالا باز هم آمده! چشم انتظارش نبودم... از یک جایی خاطراتم سیاه شده... از نفس کشیدن دوباره خاطرات سیاه می‌ترسم... اول مهر 91

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر