صبح دوشنبه دوم آبان ماه ۹۰ مادربزرگم فوت کرد.
من دور بودم، دور و نخواستم باور کنم که رفته!
هنوز هم رفتنش رو باور نکردم...
امروز اولین سالگردش و هوا ابریِ ابری.
میخواستم برم کلاس زبان و عصر برم خونهاش برا مراسم ولی اصلن خوب نیستم.
کلاس زبان برام استرس اور شده، چرا؟ ترم قبل همه ما در یک سطح بودیم ولی این ترم بچهها زیاد بلد هستند و من توی اونها یه تنبل حساب میشم! همین موضوع استرس هام رو بیشتر کرده! کلاس رو دوست ندارم و از بودن توش لذت نمیبرم. استرس برام سمِ ولی این روزهای نسبت به قبل استرس هام بیشتر شده و خوابم هم.
خوب نیستم، اصلن.
سلام مرسی از معرفی
پاسخحذف