۱۳۹۱ آذر ۲۳, پنجشنبه

روانِ خط خطی

‌‌ همان روزهای اولی که بحث‌ها درباره فیلم «من مادر هستم» بالا گرفته بود، وسوسه شدم که حتما فیلم را ببینم.
حالا طی این چند هفته که نوشته کسانی را می‌خوانم که فیلم را دیده‌اند و شاکی از آن هستند، وسوسه‌اش از سرم اساسی افتاده!
اصلن من آدم داغونی هستم که منتظر بهانه است که فلان کار نشود یا فلان اتفاق نیفتد. شاید به زبان نیاورم ولی ته دلم این طوری هاست.
برنامه سفر به کویر را برای آخر هفته آینده ردیف کردند، من هم مشتاق رفتن بودم ولی الان چند روز است که ته دلم راضی نیست.
رفتم لیست هزینه پست را بررسی کردم و دیدم اگر بروم و فلان چیز را که دوست داشته‌ام برای «او» بخرم خیلی خوشحال‌تر خواهم شد از سفر چند روزه با کسانی که نمی‌شناسمشان.
وقتی ملت زوم می‌کنند روی یکی موضوعی حالا از کتاب گرفته تا فیلم و فایل صوتی و این چیز‌ها به طور اتوماتیک نسبت به آگاهی از آن موضوع حالا می‌خواهد دیدن فیلم باشد، خواندن کتاب یا حتی گوش دادن به فایل صوتی بی‌تفاوت می‌شوم یه جور گارد دفاعی می‌گیرم.
دست خودم نیست ولی حتی توی بد‌ترین شرایط وقتی یک چیزی روی اعصابم بیاید من گارد دفاعی‌ام را گرفته‌ام، مثل روز اول بازداشت یهو به خودم آمدم دیدم به خاطر لحن آزاردهنده کار‌شناس پرونده و حرف‌های گا‌ها توهین آمیزش، من گارد دفاعی گرفته‌ام.
صدایش خیلی آزاردهنده بود و بد‌تر از آن نوع حرف زدنش و آن جناب پیش نوکی که انگار آمده بود برای کارآموزی و می‌پرید وسط حرف‌های آن یکی و مثلن تهدید می‌کرد...
چقد پراکنده و داغون نوشتم، مشخص که روانم خط خطیه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر