۱۳۹۱ دی ۲۱, پنجشنبه

از معجزه ها

دیشب خوابم نمی‌برد، همین طور نشسته بودم به خواندن صفحه‌های پلاس و عجیب با جسارت، تیز بینی و گاهی هم وقیج می‌نویسند ملت.
باران می‌بارید، رعد و برق هم بود ولی من توی تاریکی اتاق چهار چشمی رفته بودم توی صفحه مانیتور.
از ۱۲ شب هم گذشته بود که دلم یهویی خوست برایش ایمیلی بزنم، برای بعد‌تر که اینترنتش وصل شد با خبر باشد از احوال این روز‌هایم.
حدد ۲۰ بعد از فرستادن ایمیل، دیدم جوابی فرستاده. من؟ خرکیف، شاد اصلن انگار معجزه‌ای بود که منتظرش بودم.
بعد یهو پیامی فرستاد توی چت، قطع و وصل می‌شد ولی بهتر از بی‌خبری چهار روزه بود.
کارهای وصل اینترنت به مشکل برخورده بود و ذوباره اقدام کرده، بانک هم همین طور...
خلاصه اینکه فعلن کار‌هایش متوقف مانده تا ببینیم روزهای آینده چه خواهد شد.
خدا رو شکر تویِ کشور غریب با آن زبان عتیقه، یکی هست که او را زیر پر و بالش گرفته و کمک‌اش می‌کند... حکمن سی و اندی سال پیش خودش هم با این مشکلات رو به رو بوده و حالا یک جورهایی حال و روز پسرک ما را درک می‌کند.
باید منتظر بود و صبور، سیستم اداری این کشور عجب دهن سرویس کن است.
ساعت دو پنجشنبه 21 دیماه 91

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر