۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

چه می‌شود کرد؟

چند روز اخیر به بحث در مورد چه می‌شود کرد؟ چه باید کرد؟ و این‌ها گذشت، بدون هیچ نتیجه‌ای.
هر از چند ماهی سر این بحث باز می‌شود و هر بار بدون نتیجه. چرا؟ به نظرم چون این شرایط دستِ ما نیست، این شرایط را عوامل بیرونی به ما تحمیل کردند و این وسط ما به هر دردی هم می‌زنیم بسته است.
خانواده من حق دارند او را ببینند، این حق طبیعی آنهاست ولی «او» به دلیل‌‌ همان شرایط تحمیلی نمی‌تواند اینجا باشد.
«او» انتظار همدلی از خانواده من دارد، خانواده من هم می‌گویند وقتی کسی نیست که او را ببینیم روی چه منطقی تو این موضوع را مطرح کردی.
من این وسط گیر افتاده‌ام... خانواده‌ام حق دارد و «او» هم دستش به جایی بند نیست...
یعنی وقتی می‌گویم باید معجزه‌ای بشود یعنی دقیقا یک معجزه می‌تواند این گره‌های کور را باز کند، معجزه‌ای که پدرم را آرام کند و حداقل‌اش این باشد که راضی بشود حرف‌های «او» را بشنود.
خدایا، برای تو که رب العالمین هستی این درخواست نا‌شدنی است؟

۱ نظر:

  1. خیلی ازدواج هااین مدلی شکل گرفته
    حرفای خانوادت به نظر من بیتشر بهانست
    چون خودم سه تادایی دارم که موقع ازدواج اصلا ایران نبودن وزناشون توسط مادربزگم خواستگاری شدن ورفتن خارج و برای اولین بار همو بعد ازدواج خارج از کشور دیدن
    الان 10 سال از ازدواجاشون میگذره وخیلی هم خوشبختن
    شما که تازه وضعتون بهتره واز قبل همو میشناسین

    پاسخحذف