۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

لمس کردن/ شدن


همین طور دراز کشیده بودم روی تخت و داشتم فکر می کردم.
فکر به اینکه همه نیازهای یک ارتباط که مسایل روحی و روانی نیست، لمس شدن و لمس کردن هم بخش مهم و حساسی از یک ارتباط سالم دو طرفه است.
بعد از نزدیک به دو سال رابطه از راه دور هر چند همدیگر را می بینیم و صدای هم را می شنویم نیاز به لمس کردن شده است یه خلا بزرگ یک حفره گنده که هیچ جور پر نمی شود مگر با لمس کردن/شدن.
مگر کلمات چقدر می توانند احساس را منتقل کنند، حتی این آدمک ها و شکلک ها...
از یک جایی به بعد از معنا تهی می شوند، حسی را منتقل نمی کنند بلکه در انتقال حس ها هم دچار سوتفاهم می شوند.
خودشان هم خسته می شوند، سرگردان و آشفته!
یک وقت هایی من کلمه نمی خواهم، نه صدایی نه حتی کوچکترین حرفی!
من نگاه می خواهم، من نیاز مند برق یک نگاهم، نیازمند گرمای یک آغوش، نیازمند یک شانه محکم...
نیار به لمس کردن نیاز به لمس شدن...

۱ نظر: