حیف بود که امروز، دوم خرداد، بگذرد و ننویسم از روزی که نوجوانی نسل من به آن گره خورد. شد سرآغاز شورهایی که در سرمان شکل گرفت، سرآغاز شوقها، سرخوردگی ها، امیدها و نا امیدی ها...
چه سرخورده و ناراحت، چه منتقد و ناراضی هر چه باشد دوم خرداد رنگ دیگری به زندگی ما پاشید، رنگی که همه این سالها زندگیمان را از بیتفاوت بودن، از بیخیال بودنها و از حساس نبودنها دور ساخته...
۱۷ سال از آن روزی میگذرد که سیدمحمد خاتمی با رای مردماش رییس جمهور کشورش شد.
خوب، بد، ناراضی، شاکی، عاصی و هر چه که حالا باشیم دوم خرداد ۷۶ روز خوش «ما» بود نسلی که میخواست کاری بکند کارستان... گرچه به مرور زمان دریافت باید دستش را بگذارد روی کلاه خودش تا باد آن را نبرد... شاید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر