۱۳۹۳ تیر ۲۸, شنبه

والیبال افتخارآفرین ما

والیبال این روز‌ها یک طور دیگری حال ما را و غرور ما را خوب می‌کند و جلایش می‌دهد.
حتی اگر ببازیم باز هم به تیممان و به بچه‌هایی که انقدر جانانه بازی می‌کنند افتخار می‌کنیم.
مثل فوتبال نیستند، یک تیم قوی و خوب هستند که اگر هم یهو عقب بیفتند آن لحظه‌های اخر برای تک تک آن توپ‌ها تمام توان و انرژی اشان را می‌گذارند وسط.
غرورآفرین هستند و شادی بخش و چه لذت بی‌پایانی دارد این همه افتخار و سربلندی.
از آن طرف تماشاچی‌های ایرانی هر جور هستند می‌روند به سالن بازی‌ها، بعد این سیمای لعنتی انقدر وسط بازی یک تصویر را تکرار می‌کنند که آدم فقط فحش را نثارشان می‌کند و حالش هم از تصویر آن هم وطن بهم می‌خورد.
حاک بر سر این صدا و سیمای لعنتی که انقدر سوهان روح می‌شود و لذت یک پیروزی با عیار بالا را کوفت آدم می‌کند.
با این حال برد دیشب برابر برزیل انقدر خوب بود، انقدر شیرین بود که اعصاب خردی‌های صدا و سیما را از یاد بردیم.
ما انقدر به شادی و انقدر به لبخند نیاز داریم که هر چقدر هم سوهان روحمان شوند در ‌‌نهایت نمی‌گذاریم آن لبخند سخت به دست آمده کمرنگ شد، دو دستی لبخند و شادی را می‌چسیبم و می‌گویم گور بابای ضرغامی و سیمای میلی‌اش، تیم والیبال و بچه‌هایمان را عشق است.
*تیمی که امروز مایهٔ افتخار و سربلندی ماست تقریبا نتیجه بیش از یک دهه سرمایه گذاری و تلاش و تمرین است.
من پیش دانشگاهی بودم که می‌نشستیم پای بازی‌های والیبال، یک تیم خیلی خوب با بازکنانی مثل نادی و محمودی که آن سال‌ها به گمانم در رده جوانان بودند.‌‌ همان سال یا یکی دو سال بعد هم تیم نوجوانانمان با مصطفی کارخانه نایب قهرمان جهان شد.
در همه این سال‌ها والیبال به دور از همه قیل و قال‌ها و حاشیه‌هایی که دور ورزشی مثل فوتبال بوده خوب پیشرفت کرده، انقدر که از آسیا که زمانی تیم‌هایی مثل ژاپن و کره برای خودشان سروری می‌کردند فرا‌تر رفته و هم طراز با تیم‌های بزرگ جهان مثل ایتالیا و برزیل با آن همه قدمت و سابقه درخشان قرار گرفته.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر