۱۳۹۳ مهر ۱۵, سه‌شنبه

خودسرکوبگری


هوا خیلی خنک شده ولی هنوز هم افتاب ظهر گرم و سوزانده است.
توی این اوضاع دندان عقلم شکسته. چند سال پیش پر شده بود ولی چند ماه پیش کمی از ان ریخت و چند روز پیش هم شکست.
در سفر بودم و امکان رسیدگی به آن را نداشتم از سر ناچاری زبانم مجبور شد چند روزی حسابی درد بکشد چون تیزی دندان شکسته فرو می‌رفت در کنار زبانم.
خلاصه دیروز که رفتم دکتر عکس گرفت و گفت چون قبلا این سمت از دهانت دندانی رو کشیده‌ای و از دندان عقل برای جویدن استفاده می‌کنی کشیدنش کار درستی نیست، بهتر است عصب کشی شود!!!
خب من هم گفتم الان آمادگی نشستن روی صندلی دندان پزشکی و صدای مته و کوفت و زهرمار را ندارم اگر امکان عفونت نیست و اینا بعد‌تر می‌آیم به دادش برسید. فعلن قرار است با این شرایط بسازم تا ببینم وضعیت ویزا و سفر چه می‌شود.
چند روز قبل تی‌تر آخرین پست‌‌ رها رو دیده بودم ولی وقت نشد بخونم.
دو سه روز قبل هم بحث لامپ و ویدئویی که از اون بیمار منتشر شده بود در پلاس داغ شده بود.
هر چند من فقط مطالب رو خوندم و اصلن دنبال دیدم فبلم نبودم. دیروز مطلب پست آخر‌‌ رها رو خوندم واقعا که این فرهنگ رسمن ریده تو زندگی نسل ما. هر چقد ما سرکوب شدیم این نسل هفتاد به بعد دریده و گا‌ها بی‌حیا هستند. نه شرایط ما خوب بوده و نه وضع بعد‌تر از ما‌ها...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر