۱۳۹۳ مهر ۲۸, دوشنبه

next chapter


بعد از چند روز تازه فرصت کردم سری به اینجا بزنم.‌زندگی روی دور تند است. پنج‌شنبه با کلی استرس در صف ایستاده‌بودم تا ساعت دو شود و زمان دادن پاسپورت‌ها. بیست دقیقه مانده به ساعت دو در باز شد و چون تعدادی از کسانی که اسم نوشته بودنددر صف نبودند بعد از هفت، هشت نفر نوبتم شد. لحظهپای که داشت دنبال پاسپورتم می‌گشت استرس به اوج رسیده بود و ثانیه‌هایی بعد در نهایت انتظار به پایان رسید و...ویزا را گرفتم و صبح روز بعد با پرواز ایران‌ایر و پس از یک ساعت و نیم تاخیر و شش ساعت پرواالان سه روز که در شهری هستم که آرامش و سبزی‌ش شبیه زادگاهم است و هنوز وقت نشده زیبایی‌های بیشترش را ببینم.این شهر به من کلی آرامش و اعتماد داده تا حالا. فعلن مشکلم تنظیم زمان خواب و بیداری است. صبح‌ها ساعت پنج بیدار می‌شم و سه ساعت بعد تازه آفتاب تلاش می‌کنه که طلوع کن. هنوز وقت نشده ناهار دو نفرع مفصل بخوریم. کلی کار مونده که باید انجام بدم...حالم؟ مطمنن بعد از سه سال انتظار آروم‌ترم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر