۱۳۹۳ دی ۷, یکشنبه

چهارم دی ماه93


یک اتفاق‌هایی هم می‌افتد که هضم اشان خیلی زمان بر است، مثل ازدواج آبجی کوچیکه.
اصلن حواسم نیست که همزمان با بزرگ شدن خودم، بقیه هم بزرگ می‌شوند و در حد بچه‌های قد و نیم قد فامیل باقی نمی‌مانند.
بعله چشمم را که خوب باز می‌کنم می‌بینم اه "سین" کوچولویی که موقع به دنیا آمدن انقدر ریزه بود که تا مدت‌ها توی دستگاه نگهش داشتند در آستانه مادر شدن است یا "پ" که بعد از پنج تا بچه سقط شده با کلی دوا و درمان به دنیا امد حالا در به در دنبال کارهای سربازی است...
***
در مقابل این همه حجمه‌های شبانه روزی از ما بهترون، میر یکی دو جمله گفته و کاسه کوزه این جماعت را باز هم بهم ریخته:)
***
چقد وقت است فیلم ندیدم؟ خیلی.

۲ نظر:

  1. خودم رو از همه اخبار ایران دور کردم و راحتم! خبر نداشتم میر حرفی زده!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. در حد چهار پنج جمله پیام داده.

      حذف