۱۳۹۳ آذر ۱۵, شنبه

کتاب های احتکار شده


یه هفته پیش تو خیابون بودم که یهویی احساس کردم صورتم می‌سوزه. بعد این سوزش زیاد شد و تا رسیدم به مقصد دیدم صورتم کلن سرخ شده و ملتهب. با کمی آب التهابش کمی خوابید ولی تا رسیدم خونه دیدم کلن صورت قرمز قرمز شده و چشمم به شدت ورم کرده.
رو حساب اینکه شاید حساسیت باشه تا دو روز بعد با جوشونده و ماسک خیار و ماست باهاش مدارا کردم ولی روز شنبه دیدم چشم راستم دیگه باز نمی‌شه و التهاب بیشتر شده.
رفتم دکتر و بهم گفت گزیدگی!!! من که نفهمیدم چیزی من رو گزیده باشه خلاصه آمپول زدم و دارو داد. بعد هم خاله‌ام گفت از سرکه طبیعی استفاده کنم. بعد دو روز التهاب‌ها خوب شود و فقط به خاطر اون سرکه طبیعی صورتم پوست پوست شده بودم که اونم امروز از شرش خلاص شدم.
این مدت داشتم «داستان دو شهر» می‌خوندم، نوشته چارلز دیکنز. بعد اتفاقی دو روز پیش دیدم شبکه چهار سیما هم داره اون رو پخش می‌کنه. خیلی برام جالب بود، دقیقا همون فضایی رو دیدم که تو داستان داشتم می‌خوندم حالا جدا از قضیه سانسور.
بعد؟ هیچی دیگه قید خوندن بخش آخر رو زدم
یه مدت پیش رفتم کتابفروشی، واقعن قیمتا نجومی داره می‌ره بالا. یعنی اگر قبلا می‌تونستم با بیست هزار تومن چهار پنج تا کتاب بخرم الان با همون پول نهایتا می‌شه یک کتاب و نصفه‌ای خرید.
خلاصه که کتاب هم داره می‌شه جز کالاهای لوکس.
من این شانس رو داشتم زمانی که سرکار می‌رفتم بخشی از پولم رو صرف خرید کتاب می‌کردم. یعنی الان کلی کتاب احتکار شده دارم که زمان ارزونی هر وقت می‌رفتم کتابفروشی هی می‌خریدم و می‌ذاشتم تو کتابخونه تا زمان خوندنشون برسه. الان دقیقا وقت استفاده از همون منابع احتکار شده است.

۲ نظر:

  1. منم مدتیه که خوره کتاب گرفته ام. شبها وقتی همه خوابن کتاب با چای خیلی میچسبه. خوش بگذره دوستم.

    پاسخحذف