۱۳۹۳ آذر ۲۸, جمعه

خبرهای خوب و بد


انقد حجم خبرهای بد زیاد هست که شنیدن یه خبر خوب حکم کیمیا رو داره، هر چند خوشی خبر خوب هم در انبوه خبرهای بد و نا‌امید کننده چندان عمر و عمقی نداره.
خبر آزادی جز خبرهای خیلی خوب و استثنایی در این جغرافیاست و خبر بازداشت و تبعید و... شده جز خبرهای روزمره!
نمی‌دونم قاضی‌هایی که بعد ۸۸ اون حکم‌های سنگین رو بریدن، شب‌ها چطور می‌خوابن؟ وجدانشون چه حالی داره؟ فک کردن با اون بی‌عدالتی‌هایی که کردن چن تا زندگی رو از هم پاشیدن و در به در کردن؟ تو این سال‌ها چند تا پدر و مادر دق کردن از غم دوری و زندانی بودن بچه هاشون؟
روزهای آخر پاییز، این پاییز بعد سه سال اتفاق‌های جدیدی رو تو زندگیم رقم زد.
ولی خب من دیگه آدمی شدم که رویِ هیچی حساب باز نمی‌کنم، نه روی عمر خوشی‌ها و نه رویِ عمر ناخوشی‌ها.
همین که هست رو باید باهاش ساخت، هیچ تضمینی هم نیست که اگر بیشتر تلاش کنی به چیزی که تو ذهنت هست برسی! حداقل در این جغرافیا دیگه به این چیزا فک نمی‌کنم.
از اینکه تنم سالم، از اینکه خانواده خوبی دارم، از اینکه چند تا دوست خوب دارم راضی‌ام! همین‌ها برام کافیه تو دنیا و روزگاری که انقد کثیفِ و پر شده از تزویر و دروغ...

۲ نظر: