۱۳۹۳ اسفند ۱۲, سه‌شنبه

تغییر آب و هوا


هوا یک‌جوری تخمی است که آدم بدجوری دلش می‌گیرد. هنوز نتوانستم با این آب و هوا کنار بیایم. تمام صورتم جوش زده، چیزی که تا حالا اتفاق نیفتاده بود. انقدر جوش روی ذصورتم هست که از نگاه کردن خودم توی آینه وحشت دارم. آویشن دم می‌کنم با لیمو. سعی می‌کنم چسزهای شیرین نخورم ولی فک می‌کنم بیشتر به خاطر آب و هوا باشد. دفعه قبل که برگشتم خانه‌ی اول، پاهام دچار مشکل شد. دکتر گفت اگکزمای پوستی ولی اهل فن گفتند مربوط به صفرا و سوداست.
اینجا که هستم خیلی کمتر دنبال خبرهام، به جاش کلی اهنگ گوش میدم، فیلم و سریال می‌بینم و اگر هوا بهتر بشه حتمن میرم محیط دور و اطراف خونه رو کشف می‌کنم. اگر بشه تو کلاس‌های زبان هم شرکت کنم خیلی خوب.
دلتنگی هنوز به سراغم نیومده، به نظرم یکی از علت‌هاش بافت خونه‌های اینجاست. از بچگی من این مدل خونه‌ها رو که تو سریبال قصه‌های جزیره می‌دیدم دوسیت داشتم. من با ساخت و سازهای مدرن و برج و آپارتمان به سختی کنار میام ولی خونه‌های اینجا اکثرا مثل تو قصه‌ها و سریال‌های قدیمی هستن. جلو اکثر پنجره‌ها گلدونای گل و یه حس آرامش تو خیایبونا هست که آدم رو خوشحال می‌کن.
یه قلمه از گل شمعدونی رو هم گذاشتم کنار که تو گلدون جدید بکارم، منتظرم تو یه روز آفتابی که هوا گرم‌تر می‌شه این کار رو بکنم. برای دراز مدت هم قرار یه گلدون بزرگتر بگیرم برای کاشت سبزی...
وجود گل و سبزی تو هر خونه‌ای جز واجبات، به آدم انرژی مثبت می‌دن مخصوصا وقتی رشدشسون رو میبینم به خودم امیدوار میشم که کارم رو درست انجام دادم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر