۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

اینستاگرام

به نظرم اینستاگرام خیلی تقلیدی شده. یه جوری اکثر ادم های اونجا می خوان مثل هم گل گلی یا خالخالی باشن. مثل هم مواد خوراکی رو بذارن روی میز یا قاشق و چنگال هاشون رو مثل هم بچینن رو میز.
حداقل توی دوستایی که من دارم هر کسی شیوه و سبک خودش رو داره و به نظرم این خیلی واقعی تر. شاید چند تایی عکاس حرفه ای باشن ولی بقیه هم کارِ خودشون رو می کنن این جوری آدم احساس راحتی بیشتری با بقیه می کن.
خب بعضی از اون صقحه های رنگ رنگی و گل من گلی رو هم دنبال می کنم ولی گاهی از دیدن اونا آدم احساس می کن چقد من فلانم و بیسار! ته وجودش یه احساس کمبود اعتمادبنفس ممکن بیاد سراغش.
البته من اینجور فک می کنم شاید هم بقیه جور دیگه ای فک کنن.
اکثر آدم ها برا کتاب خوندن می شینن پشت میز، خیلی رسمی و شیک. عکس های کتاب ها یا کتاب خوندنشون هم بیشتر اوقات پشت میز همراه با قهوه و این چیزاست، خیلی هم خوب.
ولی من از بچگی یا جلو تلویزیون بساط درس و مشق م پهن بوده یا کف اتاق و روی تخت م. همین الان هم همین جوره. یا روی تخت یا کف اتاق.
اصلن نمی تونم پشت میز بشینم کتاب بخونم یا حتی یه ریع تو کتابخونه دووم بیارم، چند بار امتحان کردم نشده.
این چند شب هم همین طور که تبلتم کف اتاق تو شارژ بوده دراز کش چند تا کتاب خوب خوندم.
خب احتمالن عکس آدمی که کف اتاق ولو شده و مشغول کتاب خوندن در مقایسه با پشت میز نشین هایی که قهوه و شکلاتشون هم کنارشون چیز جالبی از آب در نمیاد ولی حداقل ش اینِ که فقط مثل خودشِ یا یه تعداد اندکی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر