۱۳۹۴ مرداد ۳۱, شنبه

روز نوشت


ویراسباز دوباره درست شده و خب بهونه پیدا شد برا نوشتن.
هفته‌ای که گذشت رفتیم و فیلم دوران عاشقی رو دیدیم. من فیلم رو دوست داشتم. ماجرای فیلم هم درباره مشکل عمده این روزهای زوج‌های جوون و غیر جوون در رابطه با خیانت یکی از زوجین و همسر دوم و بچه دار شدن بود. جالبه شهاب حسینی اگر تو یه فیلم نقش منفی داشته باشه یا حتی به زنش خیانت نه شخصیتش یه جوری که نمی‌شه ازش متنفر شد یا دوستش نداشت برعکس آدم همه‌اش می‌خواد اشتباهش رو یه جور توجیه کن.
چند تا هم کتاب خریدم که یکی ش رو کامل خوندم و بقیه رو هم به مرور می‌خونم. هر بار می‌رم کتابفروشی می‌بینم قیمت کتاب‌ها بیشتر و بیشتر شده و تعداد کتاب‌هایی که می‌تونم بخرم کمتر و کمتر. بازم خوبه می‌شه هنوز چهار تا کتاب به درد بخور با قیمت مناسب پیدا کرد.
دیروز بعد مدت‌ها دلم خواست با خودکار بنویسم ببینم چقد خط م داغون شده ولی نتیجه کار بد نبود. هنوز هم اگر رو نوشتن تمرکز کنم می‌تونم خوب بنویسم.
دیشب خوابم نمی‌برد و داشتم فک می‌کردم اگر با سر شیرجه نزده بودم تو کار نوشتن خبر و بیشتر گزارش می‌نوشتم وضع نوشتن این روز‌ها بهتر بود و انقدر حرص نمی‌خوردم. خبر نویسی اونم تو یه جایی که قالب‌های سخت و انعطاف ناپذیری داره همراه با یه سردبیر خشک و عوضی که حتی اجازه نمی‌داد تی‌تر بدون فعل باشه یا میان تی‌تر زدن ممنوع بود انقد آدم رو محدود می‌کنه که عواقبش می‌شه این وضع من.
ولی منم کوتاهی کردم. باید خودم رو بیشتر پیدا کنم. بذارم مخ م هوا بخوره و انقدر از نوشتن نترسم. تویی‌تر این روز‌ها کمک می‌کنه حداقل چهار تا جمله بنویسم و می‌دونم به مرور زمان وضع نوشتنم بهتر می‌شه و می‌افتم رو دور.
و اینکه خوشحالم، فردا شهریور شروع می‌شه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر