تا وقتی آدم با سازمان یا موسسه یا جای خاصی کار نداشته باشه از همه چی بیخبره. تازه وقتی سر و کارش به یه جایی میافته تازه میفهمهای داد بیداد چقد وضع خرابه.
دو سال پیش برای انجام یه ترجمه غیرانگلیسی رفتم دارالترجمه. گفت که اینجا انجام نمیدیم باید برا ترجمه بفرستیم تهران و دو هفته شاید هم بیشتر طول میکشه. فک کردم چون مثلن ترکی استامبولی هست وضعیت اینجوره.
گذشت تا پارسال که دوباره رفتم دارالترجمه و متوجه شدم کلن ترجمههای غیرانگلیسی در یه جایی مثل اینجا که کلانشهر هست و کلی کب کبه و دب دبه داره اصلن انجام نمیشه چون مترجم رسمی وجود ندارد.
خلاصه مدارک رو پست کرذم برا خواهرم و اون برد برای ترجمه. دارالترجمه گفت بود ۵ روز طول میکشه ولی سه چهار روزه کار رو تحویل دادن.
هفته پیش یکی از مدارک رو خودم بردم دارالترجمهای که سال قبل هم کارای ترجمهام رو انجام داده بود. گفت چون یه سال از ترجمه گذشته نمیشه از قبلی استفاده کرد و باید دوباره ترجمه بشه،
گفتم خب. چقد طول میکشه؟ گفت دو هفته!!! تعجب کردم که چرا اینجوری؟ گفت مترجم رسمی کم شده... عجب. یعنی حتی تو ترون درن دشت هم مترجم به اندازهای نیست که یه کار ترجمه شناسنامه رو در حالت معمول سه چهار روزه تحویل بده...
این سالها تو هر کوره و پس کورهای دانشگاه قارچی ساخته شده، جوری شده که هر روز چند تا پیامک میاد که ثبت نام بدون کنکور در مقطع کارشناسی و حتی ارشد. سالی انقد دانشجو فارغ التحصیل میشن ولی در نهایت تو اکثر استانها مترجمهای رسمی برای زبانهای غیرانگلیسی نیست! چرا؟
من خودم مترجمی خوندم ولی انقد استادهای مزخرفی داشتیم که حتی تو ترجمه یه نکته به ما یاد ندادن. برعکس یکی از عوضیترین استادها وقتی ترجمه میکردیم میگفت این کلمه رو از رو کدوم دیکشنری ترجمه کردی و مزخرفترین معنی رو برا ترجمه انتخاب میکرد. تمام ذوق و شوق من تو کلاسهای ترجمه از بین رفت. تنها علاقهام به ترجمه مطبوعات بود که همیشه هم ترجمه هام جز بهترینها بود ولی ترمهای آخر انقد درسها سنگین بود و فشار بهمون آوردن که فقط میخواستم از دانشگاه خلاص بشم و نتیجه هم این شد که فقط ما فارغ التحصیل شدیم و همگی زده از ترجمه... هیچکدوم از اون ورودیها سمت ترجمه نرفتن فقط شنیدم تک و توکی رفتن تو کار تور و تدریس.
من میگم استادهای ما بد بودن، بقیه دانشگاهها چی؟ یعنی همه بد بودن که اندازه نیاز هر استان هم مترجم رسمی نیست؟ حداقل از بین این همه فارغ التحصیل یکی نمیتونه مترجم رسمی بشه و تو استان خودش کار کنه؟ یا پروسه مترجم رسمی شدن سخته یا کلن ارزش نداره آدم بخواد سرمایه گذاری کنه رو این کار؟
بعد وقتی میبینم این همه مترجم هست که دارن کتاب ترجمه میکنن میگم یا من خیلی اعتماد بنفس م پایین یا بقیه اعتمادبنفس بالایی دارن که رفتن تو کار ترجمه!
خیلی برام عجیب این همه آدم با مدارک غیر مرتبط کار ترجمه رو میکنن. یعنی ترجمه کردن انقد بیقاعده و قانون یا اونایی که تو کار ترجمه هستن نکات و ظرایف رو بلدن. از کجا یاد گرفتن خب؟
دو سال پیش برای انجام یه ترجمه غیرانگلیسی رفتم دارالترجمه. گفت که اینجا انجام نمیدیم باید برا ترجمه بفرستیم تهران و دو هفته شاید هم بیشتر طول میکشه. فک کردم چون مثلن ترکی استامبولی هست وضعیت اینجوره.
گذشت تا پارسال که دوباره رفتم دارالترجمه و متوجه شدم کلن ترجمههای غیرانگلیسی در یه جایی مثل اینجا که کلانشهر هست و کلی کب کبه و دب دبه داره اصلن انجام نمیشه چون مترجم رسمی وجود ندارد.
خلاصه مدارک رو پست کرذم برا خواهرم و اون برد برای ترجمه. دارالترجمه گفت بود ۵ روز طول میکشه ولی سه چهار روزه کار رو تحویل دادن.
هفته پیش یکی از مدارک رو خودم بردم دارالترجمهای که سال قبل هم کارای ترجمهام رو انجام داده بود. گفت چون یه سال از ترجمه گذشته نمیشه از قبلی استفاده کرد و باید دوباره ترجمه بشه،
گفتم خب. چقد طول میکشه؟ گفت دو هفته!!! تعجب کردم که چرا اینجوری؟ گفت مترجم رسمی کم شده... عجب. یعنی حتی تو ترون درن دشت هم مترجم به اندازهای نیست که یه کار ترجمه شناسنامه رو در حالت معمول سه چهار روزه تحویل بده...
این سالها تو هر کوره و پس کورهای دانشگاه قارچی ساخته شده، جوری شده که هر روز چند تا پیامک میاد که ثبت نام بدون کنکور در مقطع کارشناسی و حتی ارشد. سالی انقد دانشجو فارغ التحصیل میشن ولی در نهایت تو اکثر استانها مترجمهای رسمی برای زبانهای غیرانگلیسی نیست! چرا؟
من خودم مترجمی خوندم ولی انقد استادهای مزخرفی داشتیم که حتی تو ترجمه یه نکته به ما یاد ندادن. برعکس یکی از عوضیترین استادها وقتی ترجمه میکردیم میگفت این کلمه رو از رو کدوم دیکشنری ترجمه کردی و مزخرفترین معنی رو برا ترجمه انتخاب میکرد. تمام ذوق و شوق من تو کلاسهای ترجمه از بین رفت. تنها علاقهام به ترجمه مطبوعات بود که همیشه هم ترجمه هام جز بهترینها بود ولی ترمهای آخر انقد درسها سنگین بود و فشار بهمون آوردن که فقط میخواستم از دانشگاه خلاص بشم و نتیجه هم این شد که فقط ما فارغ التحصیل شدیم و همگی زده از ترجمه... هیچکدوم از اون ورودیها سمت ترجمه نرفتن فقط شنیدم تک و توکی رفتن تو کار تور و تدریس.
من میگم استادهای ما بد بودن، بقیه دانشگاهها چی؟ یعنی همه بد بودن که اندازه نیاز هر استان هم مترجم رسمی نیست؟ حداقل از بین این همه فارغ التحصیل یکی نمیتونه مترجم رسمی بشه و تو استان خودش کار کنه؟ یا پروسه مترجم رسمی شدن سخته یا کلن ارزش نداره آدم بخواد سرمایه گذاری کنه رو این کار؟
بعد وقتی میبینم این همه مترجم هست که دارن کتاب ترجمه میکنن میگم یا من خیلی اعتماد بنفس م پایین یا بقیه اعتمادبنفس بالایی دارن که رفتن تو کار ترجمه!
خیلی برام عجیب این همه آدم با مدارک غیر مرتبط کار ترجمه رو میکنن. یعنی ترجمه کردن انقد بیقاعده و قانون یا اونایی که تو کار ترجمه هستن نکات و ظرایف رو بلدن. از کجا یاد گرفتن خب؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر