۱۳۹۴ آذر ۱۶, دوشنبه

روز نوشت/ کتاب خوانی

تصمیم گرفتم تویی‌تر را ببندم و از حجم سنگین و سهمگین خبرهای چرک و کثیف دور شوم.
تمرکزم رو باید بیشتر بذارم روی خوندن کتاب‌هایی که دارم.
تو یه هفته گذشته دو تا کتاب رو خوندم ه هر دوشون رو همدوست داشتم ولی مشکل من اینه که نمی‌تونم به لحاظ ساختاری و محتوایی در مورد کتاب‌هایی که می‌خونم تحلیلی بنویسم. دلیلش هم اینه که به صورت علمی از ساختار و اجزای داستان اطلاعی ندارم و درباره‌اش مطالعه‌ای نداشتم. متاسفانه کتاب‌هایی هم که معرفی می‌شه اینجا گیر نمی‌اد ولی لزوم مطالعه درباره ساختار داستان رو برای خودم ضروری می‌دونم.
یکی از کتاب‌هایی که خوندم به اسم آشیانه اشراف درباره زندگی تعدادی از تجیب‌زاده‌ها و اشراف روسی بود که به مرور وارد داستان می‌شدند و نویسنده با ورود هر شخصیت یه پلی بک می‌زد به گذشته اون افراد و شجره نامه‌اش رو برای خواننده روایت می‌کرد تا بهتر با شخصیت و جایگاه کنونی اون فرد آشنا بشه. اسم‌های روسی زیادی در کتاب بود که همین امر باعث شده در چند جای کتاب مترجم دچار اشتباه بشه و نسبت‌های فامیلی رو اشتباه کن. از دوستام کسی کتاب رونخونده بود تا باهاش مشورت کنم ولی یکی که گفت در حال خوندن کتاب هستم در جواب سووالم که آیا در صفحه فلان اشتباه هست یا نه؟ نوشت اسامی زیاد و سخت کار دست نویسنده یا مترجم داده!
کتاب دومی که خوندم اسمش دزد بود و نویسنده‌اش ژاپنی.
وقتی نویسنده با جزییات درباره نحوه دزدی مثلن ایکس حرف می‌زنه با خودم می‌گم مگه می‌شه بدون تجربه اینقدر دقیق و با جزییات بشه از نحوه کیف قاپی یا دزدی از جیب داخلی یه کت نوشت.
جوری درباره دزدی‌های آقای ایکس نوشته که ایمان می‌آورم به اینکه دزدی چقد هنر و ظرافت لازم داره و استعداد می‌خواد و اینجور هم نیست که بشه هردمبیل دزدید.
شاید هم چون این آقای ایکس یه دله دزد نبود و واقعن حرفه‌ای بود ولی اینکه نویسنده هم انقد با جزییات و هنرمندی هر دزدی رو روایت می‌کنه واقعن لذت دنبال کردن داستان رو بیشتر می‌کنه. این کتاب صرفن توضیح و تشریح دزدی نیست بلکه روایت زندگی دزدی است که گاهی برای انتقام از شرایط حتی از بدبخت‌ها می‌دزده و گاهی برای جبران گذشته از پولدار‌ها می‌دزده و به فقرا می‌ده. آدمی که سرگرمی، تفریح و زندگی ش فقط دزدیه و بی‌اعتمادی و ترس او رو به زندگی در انزوا کشونده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر