۱۳۹۴ دی ۲۰, یکشنبه

موسیقی، رقص و آواز

سه شنبه بلیت سینما‌ها نیم بهاست و هر وقت بشه سعی می‌کنیم بریم.
این هفته هم با اینکه حال جسمی‌ام خوب نبود ولی چون الف از قبل گفته بود بیا بریم فلان فیلم رو ببینیم، رفتیم و کلی پشیمون شدم.
واقعن یکی باید به عنوان رفیق مشاور یا هر چی به بعضی کارگدان‌ها بگه ترو خدا فیلم نساز بذار خاطر خوب همون سه تا فیلم یا پنج تا فیلمی که ساختی تو ذهن مردم بمونه. به نظرم خیلی از کارگان‌ها و بازیگر‌ها به همین مرحله رسیدن. مرحله خود تخریبی. یعنی نه تنها نمی‌تونن موفقیت‌های قبلی رو تکرار کنن بلکه یه گام به سوی تخریب و قرار گرفتن تو لیست سیاه بر می‌دارن و انقدر هم تکرارش می‌کنن که دیگه تا اسمشون دیده می‌شه آدم یه خط قرمز پررنگ می‌کشه دورشون.
به جاش چهارشنبه یه فیلم مستند دیدیم با س و ن که عالی بود. پر از موسیقی، رنگ، رقص، آواز پر از مردم و زندگی. فیلم درباره موسیقی هرمزگان بود و اینکه یه موزیسین که معتقد بود جدش از تبار افریقایی‌ها هست می‌خوسات گروهی رو تشکیل بده و موسیقی آفریقایی رو تو بندر اجرا کنه. یعنی انقد این فیلم پر انرژی و حال خوب کن بود که هر چی بگم کم گفتم. چقد خوبه هنوز یه ادمایی هست انقد دیوونه و عاشق که بلند شن برن جایی دور‌تر از شهر و دیار خودشون و چنین فیلم‌هایی بسازن که پر از انرژی و حس خوبه.
فیلم در جشنواره‌های مختلف بین المللی نمایش داده شده و استقبال زیادی هم ازش شده. موسیقی و رقص یه زبان بین المللی. رنگ و زندگی هم همین طور.
ایران درسته پر از درده ولی یه جاهایی از این کشور رقص و آواز و موسیقی خودِ زندگیه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر