۱۳۹۵ مرداد ۱, جمعه

غم کتاب

این بار که رفتم ایران باید حتمن یه تعداد زیادی کتاب بلا خودم بیارم، هیچ معاشرت و رفاقتی نمی‌تونه جای کتاب و لذت ورق زدن رو بگیره. اینجا همه چی اعم از خوردنی و پوشیدنی پیدا می‌شه حالا درسته قیمت‌ها بالاتره یا یه چیزهایی دقیقن مثل ایران نیست ولی می‌شه مشابهش روگیر آورد ولی کتاب به نظرم جز معدود چیزهایی است که به راحتی پیدا نمی‌شه البته منظوم کتاب به زبان فارسی است مگر نه اینجا هم کتاب به زبان‌های مختلف وجود داره و البته با قیمت‌های بالا.الان دلم کتاب‌های جدیدی رو می‌خواد که آدم‌های مختلف دارن درباره‌شون حرف می‌زنم. اصلن من یه مدل مرضی که دارم اینه که اگر ده‌ها کتاب نخونده داشته باشم یهویی ویرم می‌گیره برم کتابفروشی و چند تا کتاب جدید بگیرم و سریع همون ها رو بخونم. حدود دو ماه شاید هم بیشتر که پنج تا کتاب از نشر ماهی گرفتم ولی فاصله من با اونا حداقل هفت هشت هزار کیلومتر.دلم براشون تنگ شده، برا همه‌ی کتاب‌های...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر