ساعت شیش و پنجاه دقیقه شنبه نه جولای است و بعد از مدتها دارم طلوع آفتاب رو میبینه، پر از شکوه و آرامش.
حدود یه هفتهای میشه که شب هوا زودتر تاریک میشه و ساعت پنج صبح اگه به آسمون نگاه کنی هوا مثل قبل روشن و آفتابی نیست.
چن روزی هم هست که هوا ابری شده و هر از گاهی بارون میزنه. یه مدت انقد گرم و شرجی بود که دلم برا ابر و بارون تنگ شده بود و ذوقزده شدهام از این هوا.
نشستم روی مبل و از پنجره زیر شیروانی از دیدن تصویر ابرها و طلوع آفتاب لذت میبرم.
حدود یه هفتهای میشه که شب هوا زودتر تاریک میشه و ساعت پنج صبح اگه به آسمون نگاه کنی هوا مثل قبل روشن و آفتابی نیست.
چن روزی هم هست که هوا ابری شده و هر از گاهی بارون میزنه. یه مدت انقد گرم و شرجی بود که دلم برا ابر و بارون تنگ شده بود و ذوقزده شدهام از این هوا.
نشستم روی مبل و از پنجره زیر شیروانی از دیدن تصویر ابرها و طلوع آفتاب لذت میبرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر