بعد از مدتها تنبلی و گشادبازی رفتم پیادهروی حدود یک ساعت شد. باید پیادهروی و ورزش رذو خیلی جدی بگیرم. چن روزی هست از توییتر فاصله گرفتم. هم اعصابم بهتره و آرامش دارم و هم فرصت میکنم کارهای مفیدتری انجام بدم.توییتر رسمن داشت روانم رو به فنا میداد حجم زیاد خبرهای تلخ و دردناک با کلی نظر و بحث و تحلیل رسمن آدم رو فلج میکنه.از یه طرف ائنکه آدمهای زیادئ به اینترنت دسترسی دارن خوبه ولی از یبه طرف دیگه این وضعیت تو جامعه ما داره به سمت فاجعه پیش میره. یه زمان دوره وبلاگ طرف میآمد تو ده تا صدتا وبلاگ مینوشت به وبلاگ منم سر بزنید و فلان و تموم میشد. شاید گاه گداری بحثهای وبلاگی جاهایی شکل میگرفت ولی نه به این شدت و وحشتناکی که امروز تو اکثر شبکههای مجازی داره اتفاق میافتد. گاهی آدم فک میکنه این حملههای زامبیوار چطوری و از کجا شکل میگیره که انقد سریع و دستهجمعی فاجعه رو خلق میکنن. آخه چقد میتونن بیکار باشد یا مریض و بیمار که تو هر صفحهای برن و هر حرفی رو بزنن. یه عده که این کارا براشون شده بامزهی بودن و دورهم مسخره بازی در آوردم یه عده هم کلن الاف و بیکارن میخوان یهجور دیده بشن...هر جوری به قضیه نگاه کنیم دردناک و اعصاب خرد کنه.واقعن آدم میمونه چی بگه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر