۱۳۹۵ شهریور ۱۱, پنجشنبه

کارت

ساعت 13:20 سی و یکم سپتامبر جلو در اداره مهاجرت بودیم. آدم های دیگری هم بودند، عده ای نشسته و عده ای ایستاده از ملیت های مختلف. همه منتظر بودند تا در باز شود و درست راس ساعت پرده ها بالا رفت و در باز شد. بعد از چک اولیه رفتیم طبقه بالا. ابتدای ورود درباره زبان پرسیدند و گفتم انگلیسی و بروشوری به همان زبان رو برای مطالعه اطلاعات بهم دادند. انتظارم این بود که بعد از اینکه یک نفر آمد و به زبان فرانسوی صحبت کرد فرد دیگری همان حرف ها را به زبان انگلیسی ترجمه کند ولی زهی خیال باطل! در عین ناباوری اعلام کردند که باید در یک امتحان شرکت کنیم و به سووال های مطرح شده در ده صفحه پاسخ دهیم. من کلن گیج و مبهوت بودم و تا حدود زیادی عصبی. چرا؟ چون دوره های قبل خبری از امتحان نبوده و این برنامه بیشتر برای آَشنایی با فرهنگ کشور بوده.
 خلاصه از مراقب خواستم که حداقل به زبان انگلیسی پاسخگوی سووالم باشند که گفتند نمی شود. همان اول جلسه نصف کلاس برگه ها را دادند و رفتند در صورتی که وقتی طرف داشت به زبان فرانسه صحبت می کردند اکثر افراد کله تکان می دادند به نانه فهمیدن حرف هایش. خلاصه تا صفحه شش یا هفت سووال ها رو جواب دادم ولی بقیه صفحه هات رو حتی نتونستم نگاه کنم چون وقت تموم شد. یه تعداد شکل بود که می خواستم به کلمات مربوطه وصل بشن یا مثلن نوشتن روزهای هفته که خود روزها رو بلد بودم ولی دیکته درستشون رو یادم نبود. خلاصه بعد از این مرحله شوک آور رفتیم طبقه پایین برای تست های پزشکی و معاینه چشم و بعد هم نتایج به دکتری در اونجا داده می شد تا نظرش رو اعلام کنه. بعد دوباره منتظر می شدیم تا صدامون کنن و بریم کارت اصلی رو بگیریم. پس از یک سری سووال ها درباره مکان زندگی و آدرس و این چیزا در نهایت کارت داشت صادر می شد که فرمودند یه تمبر 260 یوروی لازم هست! ما هم شوکه شدیم و دقیقن همه اون لذت و شادی کوفت شد به جونمون. خلاصه اینکه ما پول با خودمون نداشتیم و برگشتیم خونه تا بعد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر