هوا به طرز غریبی دلبر و دوستداشتنی شده. نشستم رو به روی تلویزیون و فیلم میبینم. لوبیا سبز روی گاز در حال پختن و گوشت چرخ کرده روی میز آب شده٬ تا ساعاتی دیگر مخلوطی از سبزیجات و گوشت آماده خوردن خواهد بود.
بعد از ماهها هفته قبل در شنبه بازار لوبیا سبز و خیار قلمیها بهم چشمک زدند و در چشم بر هم زدنی هجوم بردم به هر دو. یک هفتهی کامل هر روز صبح یا عصر پنیر را با خیارهای سبز قلمی تازه و خوشمزه خوردم و بعد یک هفته امروز لوبیاسبز ها رو تمیز کردم.
حالا که مینویسم بارون بهاری هم داره به پنجره میخوره. زندگی روی نوار روزمرگی ها آرام به پیش میرود.
بعد از ماهها هفته قبل در شنبه بازار لوبیا سبز و خیار قلمیها بهم چشمک زدند و در چشم بر هم زدنی هجوم بردم به هر دو. یک هفتهی کامل هر روز صبح یا عصر پنیر را با خیارهای سبز قلمی تازه و خوشمزه خوردم و بعد یک هفته امروز لوبیاسبز ها رو تمیز کردم.
حالا که مینویسم بارون بهاری هم داره به پنجره میخوره. زندگی روی نوار روزمرگی ها آرام به پیش میرود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر